جوان ونیاز امروز
جوان حلقه اتصال دو نسل است:
1- نسل گذشته 2- نسل آينده
هرگونه سخني در مورد جوان در عين سادگي بسيار مشكل و پيچيده است، زيرا احتياج به معرفت و شناخت كامل اين دو نسل دارد. شناخت اين نسل يعني شناخت روحيات، شناخت تمايلات، شناخت احساسات، شناخت خواستهها و توانمنديهاي جوان. پس اگر نتوانيم تفسيري صحيح و منطقي از جوان داشته باشيم، نميتوانيم او را دريابيم و مهمترين نكته اينجاست كه او نيز از خود، محيط خود، آينده خود و هدف آفرينش تفسير روشن و همگون داشته باشد. به نظر ميرسد نسل جوان امروز با دو بحران روبروست:
الف- بحران شناسايي
به اين معني كه جوان امروزي درصدد تفسير روان و همهجانبه سوالهاي جدي خود برنميآيد و يا حداقل پيگير نيست يا به تعبير ديگر سوال ندارد و يا با دغدغه خاطر به آن مواجه نميشود. پس قبل از پرداختن به سوالهايي نظير «من كيستم؟ كجا هستم؟ چه بايد بكنم؟» بايد بدانيم كه جوان قبل از اينكه بر خود مسلط باشد تحت تاثير حوادث بيروني قرار گرفته و محيط اطراف سمت و سوي او را جهت ميدهند. قطعاً يكي از عوامل موثر در نشو ونماي جواي و بلكه هر انساني، محيطي است كه در آن زندگي ميكند. اما به نظر ميرسد اگر انسان فضاي ذهني و دروني آسيبناپذيري داشته باشد، عوامل محيطي از بيرون مطابق با عوامل دروني او جهت مييابند كه بعضي از آيات به اين مطلب اشاره دارد. يا ايها الذين آمنوا عليكم لايضركم من قبل اذا اهتديتم (كساني كه ايمان آوردهايد به خودتان برسيد، اگر شما هدايت پيدا كنيد كساني كه گمراه شدهاند به شما ضرري نميرسانند.) نداشتن فضاي ذهني روشن و شناختي گويا از خود، آينده خود، اطراف خود، محيط خود و بالاخره هويت خود، مشكل اساسي و جدي جوانان اين دوران است. جوان ما بايد به اين نكته واقف باشد كه به مقتضاي سن جواني اطلاعات او نسبت به بسياري از امور ناقص است و تنها با صبر و تحمل و استفاده از استادان و راهنمايان است كه ميتواند شاهد رشد روزافزون خود باشد.
ب- بحران الگوگريزي و الگوپذيري
جوان كانون احساسات است و يكي از نيازهاي حسي او الگو و اسوهخواهي است. جوان ناخودآگاه الگوخواه و الگوپذير است و از اين كه الگوي مناسبي نداشته باشد افسرده ميشود. (البته چون خود متعلق به نسل گذشته و آينده است، هميشه در جستجوي الگويي است كه گذشته و آينده را جمع كند الگويي كه در گذشته حل نشده باشد و آينده را نيز همانند او درك كند.) از جهت الگويي، نوگرا و تجديدطلب است. علت چنين گرايشي اين است كه جوان در درجه اول آنچه را كه با تمايلات و احساسات لذتبخش او مطابق باشد پذيرفته و تحت تاثير آن قرار ميگيرد و آن را به عنوان الگو انتخاب ميكند. اگر اين انطباق حاصل نشود انزجار، دلسردي و كنارهگيري ناخودآگاه آغاز شده و در اين حال او بدنبال الگوي ديگري ميگردد. ما بايد الگوي سالم ديگري در اختيارش قرار دهيم كه در عين هدايت به افقهاي عقلاني به احساسات او نيز پاسخ داده، خواستهها و تمايلات را در چارچوب نياز واقعي او برآورده سازيم. بايد اين واقعيت را پذيرفت كه تا ما جوان را در نيابيم آينده را نخواهيم داشت و تا آينده را نداشته باشيم تلاش گذشته ما بيثمر خواهد بود.
اما وظيفه چيست؟
1- برسميت شناختن جوان
جوان بايد به اين باور برسد كه ما او را به رسميت ميشناسيم. به انديشه، تمايلات و احساسات او هرچند ناپخته ارج نهيم و درد او را درد خود ميدانيم. جوان بايد بداند كه ما در يك تكاپوي همه جانبه تنها آينده خود را در او ميبينيم و به آينده او علاقهمند هستيم. البته تنها سخن گفتن از جوان مشكل را حل نخواهد كرد، آنچه ميتواند حلال مشكلات روحي و رواني جوان باشد به رسميت شناختن واقعي اوست و به نظر ميرسد اين مطلب از دو راه مسير قابل هدايت است.
الف: همزباني
ما بايد زبان و فكر جوان را درك كنيم، احساس او را بدانيم، خواسته او را بفهميم و قبل از اينكه براي جوان تصميم بگيريم فضاي فرهنگي محيطي را به گونهاي هموار كنيم كه جوان به طور طبيعي حرف دلش را بزند. در اين صورت ما ميتوانيم درد واقعي او را از زبان او بشنويم. تا زماني كه ما درد جوان را بيان ميكنيم نسخه درمان ما به درد جوان نخواهد خورد، فضاي ارتباط را بايد با تلاش طبيعي ايجاد كرد. لازم به ذكر است كه ما بايد مطالب خود را در يك قالب زباني همگون به جوان منتقل كنيم و اين امر تنها در صورتي ميسر است كه دردها، خواستهها، نيازها و توانمنديهاي او را به طور طبيعي نه به صورت تصنعي شناسايي كنيم و اين موضوع زماني محقق خواهد شد كه جوان با امنيت خاطر در يك فضاي شاداب و منطقي به سخن آمده و سفره دلش را باز كند. تحقق اين امر مرهون آن است كه جوان بداند ما به طور جدي درصدد يافتن او هستيم و او را دوست داريم و او همه وجود و هستي آينده و سرمايه جامعه ماست.
اولين مكاني كه لازم است چنين فضايي در آن حاكم باشد خانواده است. امروز جوان در خانواده خود زندگي طبيعي ندارد و بيرون از افكار و تمايلات خانواده اما به ظاهر زندگي ميكند. خانه خوابگاه اوست و خانواده قفسي است كه او را تنها از آفتهاي محيطي و نه از آفتهاي روحي حفظ ميكند كه مكان بعدي جامعه است. اگر جامعه جوان را به رسميت بشناسد او گرچه از جهات اقتصادي دچار مشكلاتي باشد، هميشه آسايش و امنيت رواني را احساس ميكند و در اين صورت سعي ميكند براي جامعهاي كه براي او ارزش فوقالعاده قايل است كار كند.
نتيجه اينكه به رسميت شناختن جوان يعني احترام گذاشتن به انديشه او گوش دادن به درد دل او و محبت كردن به او در چنين بستري به راحتي ميتوان بحران شناسايي و بحران الگوگريزي را حل كرد.
ب: بهكارگيري انديشه و توان جوان
يكي از بهترين راههاي به رسميت شناختن جوان و واگذار كردن كار به اوست، ما بايد به گونهاي برنامهريزي كنيم كه جوان خود مجري بسياري از كارها باشد و بتواند ابتكار و خلاقيت خود را نشان بدهد در بستري آماده به ظهور و شگفتي خود بينديشد و انديشه خود را در افق خدمت به مردم نظاره كند، علت برخي از افسردگيها بدانديشيها و بزهكاريها و عدم ابراز احساسات به جوانان است، اگر بستر ابراز احساسات جوان تهيه شود بسياري از معضلات از بين خواهد رفت، اگر ما بتوانيم از انديشهها و فكر جوان استفاده كنيم حلقه ارتباط با او راه جهت درمان بسياري از دردهاي او بدست گرفتهايم.
ج- سيراب كردن جوان در هدايت
بعد از اينكه ما جوان را با ايجاد فضاي ارتباط به رسميت شناختيم بايد او را حفظ كنيم يعني او را به طور غيرمستقيم هدايت كنيم تا با اتكاء به نفس در مسير زندگي به پيش برود. ما بعد از ارتباط بايد بتوانيم به او خوراك تازه همراه با مزههاي قابل پسند و به تعبيري خودمانيتر جوانپسند ارايه كنيم. اينجاست كه محتوا را بايد در روشهاي تازه بكار گرفت كه خوشبختانه از جهت دارابودن محتواي هدايت از علوم ديني با وجود روحانيت معظم مشكلي نيست. اما مشكل در ارايه جذاب آن در قالبهاي ارزشي است كه بايد بدان توجه ويژه داشت.
جوان مطابق با روحيه خود از كهنهكاري گريزان است و به نوانديشي و تازهگرايي گرايش دارد و اين ما هستيم كه وقتي جوان را با خود همراه كرديم بايد سنت و تجديد را كنار هم بنشانيم و بين گذشته و آينده عقد قرابت ايجاد كنيم. اينجاست كه اصل انطباق با جوان در مسير هدايت ضروري است. بايد مطبق با رفع نيازها بر ضرورتها تكيه كرد و زبان طرح ارزشها را مطابق با مخاطب خود جذاب و گيرا نمود.
زبان امروزي قطعا در نقل مطالب و در مقايسه با زبان كهنه موفقتر است. در اين راستا ترجيحاً بايد از قالبهاي هنري و با محتوا با هدايت ارزشي بهرهگرفت. اميد آنكه با درك مشكلات جوانان و انتخاب راه كارهاي اصيل و صحيح قدمي بزرگ در رفع نيازهاي جوان امروزي برداريم.